ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

ادامه پست (اتفاق هايي كه براي رانيا جونم افتاده)

1395/5/31 9:31
نویسنده : مریم محمدی
204 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزم در خاتمه پست قبلي آرزوي توقف پست ذكر شده را داشتم ولي مث اينكه حكايت همچنان باقيست .

* دو هفته پيش در حين آشپزي يك لحظه قابلمه رو از روي اجاق برداشتم گذاشتم كنار كه آب بريزم . ديدم سرتو خم كردي روي اجاق گاز و مي خواي با فوت كردن اجاق را خاموش كني . يه آن برگشتم ديدم تمام جلوي موهاي سرت آتيش گرفت . سريع خاموش كردم . نزديك بود يك قسمت از سرت به پوست برسه كه خدارو شكر چيزي نشد . از روي كابينت آوردمت پايين تا تونستم با كف گير چوبي زدم . بعدشم بردم حموم تا بوي بد سوختگي از سرت بره بيرون . الان موهات عين موهاي بز مي مونه . كوتاه و زشت .

* هفته پيش هم قبل از اومدن حاجي بابا اينا . خير سرم خواستم خونه تميز كنم . باز يك لحظه غافل شدم ، چهارپايه رو برداشته بود و خواسته بود از كمد كنج ريحانه بره بالا كه كمد مياد روش و همراه كمد به حموم پرت ميشه . از ترس صداش درنمي اومد . كمد هم روش مونده بود و من هم ميخواستم كمد را بلند كنم محمدحسين اومد رفت زير كمد . ميخواستم بلند كنم محمدحسين زير مي موند كه جيغ كشيدم خانم عاشوري محمدحسين برداشت من كمد را بلند كردم و رانيا را كه بصورت نشسته سقوط كرده بود حموم در آوردمش و باز هم كتك زدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)