عکسهای عید ریحانه جونم

عزیزم این عکسهایی که در زیر این مطلب برات آپلود می کنم ، مال قبل از عیده یعنی آخر اسفندماه 89 که تو مهدکودک به مناسبت سال نو از بچه ها عکس می گرفتند ؛ عکاسش ام  از تهران می اومد . تو رو صبح آماده کردم و دایی وهاب هم امیر محمد آورد خونه عزیز . منتظر شدین تا آقای فاضل بیاد دنبالتون . من دیگه دیرم شده بود از خونه زدم بیرون به سر کوچه نرسیده ، دیدم ماشین آقای فاضل جلوی در خونه عزیز ترمز کرد و شما دوتا رفتین سوار شدین . رفتنتون اینقدر بامزه بود . قربون دوتاتون .

این عکسهای تو جریان داشت . قبل از عید ماشین حاجی بابارو که بابا رفته بود بدرقه شون کنه برن کربلا با خودش آورده بود ساوه ، بعد از آماده شدن عکسها خاله اونارو به ما داد ما گذاشتیم جلوی داشبورد ماشین با خودمون این ور اون ور می بردیم . با خودمون اصفهان بردیم از اونجا هم بردیم بیجار می خواستیم نشون عمه ها بدیم ،

توی بیجار یه روز بابایی رفت از جلوی ماشین بیاره هر چی گشته بود ، پیدا نکرده بوده . بعد ما حدس زدیم زمانی که از اصفهان برگشتیم خونمون و می خواستیم بریم بیجار ، ورداشتیم توخونه گذاشتیم دیگه راستش پیگیر نشدیم . تا اینکه اومدم خونه رو هم گشتم اثری از عکسانبود . حسابی کلافه شده بودم . از اون عکس سنتی ات خیلی خوش می اومد گم شدنش برام عذاب بود . تو این مدت هم همش با بابایی بحثمون این بود که تو ورداشتی ولی اون می گفت به من که تو ورداشتی گذاشتی یه جایی تو خونه یادت نیست . برای من این عکسات خیلی مهم بود تا اینکه این سری بابا که رفته بود بیجار زنگ زد گفت : مژده بده عکسهای ریحانه پیدا شدن جلوی داشبورد ماشین بوده ، نگو سر خورده رفته پایین . من دیگه از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم .

قربون اون قد بالاتون و ژست گرفتناتون برم

  اینم عکس دوم

البته اینم بگم که چون عکسا حجم شون خیلی بالا بود موقع آپلود کردن خیلی از حجمش کم کردم در واقع کیفیفت عکسا خیلی اومده پایین .