ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

بدنیا آمدن نی نی دایی صادق

1390/1/31 11:12
نویسنده : مریم محمدی
420 بازدید
اشتراک گذاری
عزیزم دیروز یعنی در تاریخ ۲۹/۱/۹۰ ، من ۳۵ دقیقه مونده بود به پایان کارم ، مرخصی گرفتم و اومدم خونه آبایی دنبال شما که باهم بریم بیمارستان. آخه قرار بود زندایی ظریفه زایمان کنه . من تورو آماده کردم و مامانمم یه مقدار نهار و لوازمی که نیاز بود جمع کرد و رفتیم تو کمربندی همدان سوار مینی بوس میثم شدیم و رفتیم بیمارستان تا ساعت ۳۰/۴ منتظر شدیم چه منتظر شدنی که دکتر اومد بیرون و من رفتم سوال کردم خانم دکتر اوضاع خانم اسدی چطوره که گفت : اسدی زایید و منو و پروین عین بمب منفجر شدیم . اینقد خوشحال شدیم که همون ساعت صدا زدند همراه اسدی بیایید بچه رو تحویل بگیرید . منو و پروین و خاله پروین رفتیم تو ، نی نی و گرفتیم و کلی ذوق کردیم و خاله پروین شروع کرد به پوشوندن لباس بچه و پروین هم تند و تند عکس می گرفت که در این حین تو و امیر و زندایی ایران و عمه مریم و آبایی هم اومدید تو. البته ناگفته نمونه که تو و امیر بیمارستان و گذاشته بودین رو سرتون . بعد یک ربع و بیست دقیقه زندایی ظریفه رو آوردند بیرون و بردیم بخش .یه بیست دقیقه ای هم پیش زندایی موندیم و امدیم خونه و عمه مریم موند پیش زندایی البته از همون اول صبح عمه مریم با زندایی رفته بود بیمارستان .
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)