یه روز خوب و خاطره انگیز در سینما اردو
تو روزی که متعلق به خود بچه ها بود یعنی 13 آبان روز دانش آموز ، مدرسه برای بچه ها اردوی سینما در نظر گرفته بود . هزینه اردو 30 هزار تومان بود . عنوان انیمیشن هم بچه زرنگ بوده و خیلی هم بهشون خوش گذشته بود . ...
عید 1402
شب عید دایی صادق و خاله وجیه و آبا خونه ما دعوت بودند . شام هم سبزی پلو با ماهی و قورمه سبزی داشتیم . بعدازظهر خاله از تهران رسید من ناهارشونو دادم و شام رو آماده کردم و برای ترمیم بوتاکسم رفتم مطب دکتر و موقع برگشت خریدهایی که مونده بود را انجام دادم . خاله هم رفته بود بیرون و ناقصی های سفره را خریده بود . برای درست کردن این سفره هم خیلی هزینه کردیم و هم خیلی زحمت کشیدیم ولی در کل سفره ی قشنگی شد و به دلم نشست . شام خوردیم و بعد از شام هم تنقلات آوردیم و سال تحویل شد و من برای بچه ها لباس کادو گرفته بودم بهشون هدیه دادم . ...
تابستان 1402 با تیپی متفاوت (تیپ لش)
ریحانه همیشه با تیپهای خاص دخترونه میگشت ولی اینبار به اصرار من رفتیم تیپ لش گرفتیم براش . خودش میگفت یا خدا من از این تیپ ها نمیزنم😅 . ولی رفتیم از فروشگاه ایرانیان شلوار کارگو و تی شرت لانگ خریدیم . خیلی هم بهش می اومد . ریحانه جهت خنده میگفت : كي فكرش رو مي كرد شيش جيب بشه (كارگو) از پاي ارازل بره پاي داف .به زمان ايمان داشته باش😅 ( جدیدا اسمشو به کارگو تغییر دادن) ر ریحانه با آتنا ریحانه با تینا ...
از سری عکسایی که رانیا به تبعیت از ریحانه میگیره
تولد محمدحسین
دوست داشتم اینبار تولد ممسی رو متفاوت بگیرم که بهش خوش بگذره . تصمیم گرفتم خونه آبا و با بچه های کوچه شون بگیرم . اما ریحانه و خودش مخالفت میکرد . خودش دوست داشت بریم یولاق و اونجا کیک ببریم و شام بخوریم (شکموی مامان 😘) ولی من میدونستم که اینطوری بیشتر بهش خوش میگذره. با ریحانه بصورت پنهانی رفتیم وسایلای تم رو خریدیم و آوردیم گذاشتیم تو انباری پارکینگ . برای طرح و مدل کیکش هم با هماهنگی خودش از گوگل پیدا کردیم و رفتیم قنادی لادن سفارش کیک را دادیم . روز تولدش که پنجشنبه بود ، بچه ها را واسه ساعت 5 تا 7 دعوت کردیم . ریحانه از ساعت 12 رفت خونه آبا تا خونه رو آماده کنه و تزیین کنه . زنگ زد گفت مامان این بچه ها طفلک ها از ...
تولد 9 سالگی پسر گلم
تولد آتنا
فردای تمام شدن امتحاناتت برای دوستت آتنا جشن گرفتی تو کافه هرمس . در طول امتحانات کلن به فکر این جشن بودی . همش در صدد بودی که بهترین جشن تولد رو براش بگیری و همش سایت گردی میکردی و در مورد کیک و تزیین بادکنک و غیره .... سرچ میکردی بالاخره انجام شد و خیلی راضی بودی و خیلی هم بهتون خوش گذشته بود . بعدش هم رفته بودید پارک طالقانی و تو فضای آزاد هم چند تا عکس گرفته بودید . البته آتنا موقع ورود به کافه اصلا متوجه سوپرایزت نشده بود و تو از این قضیه حرص میخوردی خیلی زحمت کشیدی واسه این تولد * همه چیز رو هم با هم ست کرده بودی * کادوی تولد هم براش یه دستبند گرفتی 😍 ...
مریضی محمدحسین
بعلت سرماخوردگی و گلودرد رفتم اجازه شو گرفتم بردم درمانگاه تامین اجتماعی . اونروز بعدازظهری بود . ...