عقد معصومه 1400/11/14
اول هفته بود که خبر اومد برای معصومه خواستگار اومده . در طول هفته هم خبرایی نظیر خواستگار رسمی . آزمایش و ... بود . پایان هفته هم مراسم عقد بود .
من روز سه شنبه رفتم پیش ظریفه که رنگ مو بزارم . فرداش نگاه کردم و رنگ به دلم ننشست تا اینکه دوباره غروب با ظریفه و ریحانه و رانیا رفتیم بازار . رفتم پیش رنگ فروش . یه رنگ ساش دیگه داد و گفت استفاده کن تا رنگت یکدست بشه .
برای ریحانه یک ساعت گرفتم و برای رانیا هم یک دستبند .
شبش دوباره برای تجدید رنگ رفتم خونه دایی . وای چی شد ؟ رنگم که زیتونی بود به رنگ سیاه دراومد . افتضاح تیره شده بود .
من موندم با غصه رنگم .
روز چهارشنبه ساعت 11 مرخصی گرفتم که برم بانک برای ضمانت مریم . دوباره یه سری به مغازه رنگ فروشی زدم . اینبار دیگه عصبانی شد و گفت مشتری هایی مثل شما به من انرژی منفی میدن . دوباره یه راهکاری داد تا انجام بدم که چند پره روشن بشه . تا فردا صبح که میخواستیم بریم یکی دوبار اینکار رو انجام دادم و خداروشکر جواب داد و تا حدودی روشن شد که با سشوار هم عالی شد .
شب چهارشنبه تا ساعت 3 منو و ریحانه بیدار بودیم و داشتیم وسایل آماده میکردیم . صبح ساعت 7 از خواب پاشدیم ریحانه رفت آرایشگاه و من هم تو خونه آماده میشدم که ساعت 10 و نیم زنگ زد که برای موهام برم آرایشگاه . تا ساعت 11 و نیم هر دومون آماده شدیم . رفتیم خونه بچه ها را هم آماده کردم و ساعت 12 راه افتادیم . ساعت 2 رسیدیم . در طول مسیر هیچ حرفی زده نشد . بابا هم که طبق معمول اخم هاش آویزون و ناراحت .
تا ساعت 4 و نیم تو خونه عمه زینب مشغول ناهار و ریحانه به آماده کردن موهای عمه زینب و عمه مریم بود . ساعت 4 و نیم رفتیم محضر .
محضر اعلام کرده بود که بخاطر شرایط کرونا نهایتا 10 نفر بیایید که ما فک کنم 30 نفر شدیم رفتیم .
تو محضر خطبه عقد خونده شد و عکس انداختن . رفتیم خونه
تا آخر شب هم مراسم عقدکنان بود و میوه و شیرینی و شام و بزن و برقص ...
فرداش جمعه هم ناهار و شام همه مهمونا خونه عمه زینب بودن . داماد هم تشریف آورد .
بعد از شام برگشتیم به ساوه
بنا به دلایلی عکس ها را نصفه بارگذاری کردم .