بدون عنوان
عزیزم دیروز جمعه روز تولدت بود ، با اینکه روز تعطیل بود و این خیلی فرصت خوبی بود اما متأسفانه ما نتونستیم برات تولد بگیریم . در واقع یه جورایی مشکل مالی این اجازه رو به ما نداد . دخترم امیدوارم که ما رو ببخشی و ان شاء اله بتونم سر فرصت برات تولد بگیرم . در نظر دارم همزمان با تولد بابایی که سوم خرداد هست ، برات تولد بگیرم . به امید خدا .
دیروز برعکس همه جمعه ها بابا هم سرکار رفته بود و من و تو خونه مونده بودیم و من اخلاقم سگی سگی بود و همش با تو درگیر می شدم ولی وقتی بادم می افتاد که روز تولدت ، به خودم می گفتم ما که برای این بچه تولد نگرفتیم حداقل باهاش خوب رفتار کنم . بعداز ظهر خاله اینا با پریا و پرنیا اومدند خونمون برای خونه دیدنی . بعد اینکه اونا رفتند تو رو بردیم پارک دریاچه تفریحی ، کم بازی کردی و زود برگشتیم ، یه مقدارهم رفتیم خونه آبایی اینا ، از اونجا هم رفتیم خونمون .