تولد ریحانه ، بابایی و روز زن
سلام عزیزم ، این مطلب و بعد از تماس با تو که امروز خونه خودمون هستید و من الان سرکار هستم و سرم خلوته ، می نویسم . دیروز که 3/3/90 بود مناسبتها قاطی شده بود . همزمان با تولد بابایی ، روز زن و مادر هم بود. که من به افتخار روز مادر ، تولد بابایی و هم اینکه 23 اردیبهشت برای تو تولد نگرفته بودم ، خواستم یه جشن کوچولو بگیرم . بعداز مرخصی گرفتن در ساعت 15/12 با ماشین سمانه دوستم که اومده بود دنبال بچه اش ، رفتیم چندتا شیرینی فروشی که سفارش کیک بدم اما متاسفانه همه جا تموم کرده بودند ، بعد از دو سه جا سر زدن ، آخر به شیرینی سر کوچه مون سفارش دادم (شیرینی سرای هدیه) . بعد رفتم خونه نشستم به بادکنک ب...
نویسنده :
مریم محمدی
11:08