ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

اولین روز رفتن محمدحسین به فوتسال

سوم خرداد 1402 بود که محمدحسین رو تو سالن تختی (سالن انقلاب) برای فوتسال ثبت نام کردم . علاقه شدیدی به فوتسال داره و روز اول بدونه لباس بود ولی برای جلسه دوم براش تهیه کردم . اسم مربی اش هم آقای عیوضی می باشد و روزهای فعالیت شون هم روزهای زوج از ساعت 5 و نیم بعدازظهر تا ساعت 7 می باشد .  ...
10 خرداد 1402

تولد 8 سالگی محمدحسین

تولد محمدحسین افتاده بود روز چهارشنبه من از سرکار رفتم دیدم ریحانه خونه رو مرتب کرده و مقداری میوه و ذرت آماده کرده بود که مثلا تو خونه دل محمدحسین رو شاد کنه . آخه محمدحسین صب که از خواب پا شده بود گفته بود : اونجور که معلومه میخوایید جشن تولد منو ساده بگیرید 😅 بعد همگی آماده شدیم که ببریمش شهربازی سرپوشیده خ تعاون قرار بود پروین هم با آیسو بیاد . رفتیم دنبالشون اول رفتیم پارک شکوفه چند تا عکس گرفتیم تا شهربازی باز بشه رانیا بخاطر پاش نتونست هیچ بازی انجام بده ولی آیسو و محمدحسین هم بازی طبقه بالا و پایین را بازی کردند . از اونجا رفتیم شیرینی فروشی مادر کیک شو انتخاب کردیم عدد 8 و شمع گرفتیم و رفتیم خونه تا بابا بیاد ...
16 شهريور 1401

تولد 8 سالگی محمدحسین

تولدش روز چهارشنبه بود . روز سه شنبه رفتیم از فروشگاه فاتح یک ماشین کنترلی که خودش از ماهها قبل کادوشو تعیین کرده بود گرفتیم .  روزچهارشنبه به اتفاق آجی پروین و آیسو رفتیم شهربازی سرپوشیده خیابان تعاون که خیلی هم بهش خوش گذشته بود و میگفت مامان دوباره بیاییم اینجا .  بعد از بازی رفتیم شیرینی فروشی مادر کیک و بادکنکاش هم گرفتیم و رفتیم خونه  بابا از سرکار اومد با هم رفتیم یولاق رستوران باغ سبز مراسم تولدشو گرفتیم ، کادوهاشو دادیم و شام خوردیم و اومدیم . 
29 مرداد 1401

عمل جراحی پای رانیا بعد از گذشت 10 سال

24 اردیبهشت 1401 وقت عمل رانیا تو بیمارستان لاله تهران بود . من شبش اصلا نخوابیدم . بابا شب کار بود. تا ساعت 12 کارامو کردم . تا ساعت 1 دراز کشیدم و با ریحانه صحبت کردیم از ساعت 1 تا 2 هم آماده شدم . ساعت 2 و نیم راه افتادیم رفتیم دنبال بابا جلوی شرکت . ساعت 4 و نیم رسیدیم تهران . پذیرش شدیم و ساعت 6 و 10 دیقه رفتیم بخش بستری . ساعت 8 آماده اش کردن بردن اتاق عمل . تو اتاق عمل دکتر مهتاب مهرافشان و دکتر غنی پور بالاسرش بودن . عملش تا ساعت 12 به طول کشید .  تا ساعت 6 غروب بستری بود . ساعت 6 مرخص کردیم و راهی ساوه شدیم .  ...
29 تير 1401