موندن ریحانه در کرج بدون مامان و باباش
همانطور که از عنوان پست پیداست ، ما به خاطر مریضی زن عموی بابا رفته بودیم کرج که بنده خدا بعد از 2 روز مریضی به رحمت خدا رفت و ما بعد از مراسم برگشتیم خونمون ولی تو با ما نیامدی و موندی خونه عمه ها . فکرشو بکن برای اولین بار که از ما جدا شدی . آخه قربونت برم نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده . خودم موافقت کردم ولی بعدا سخت پشیمون شدم . پیش خودم گفتم : عجب غلطی کردم . بابا که می گفت من بدون ریحانه اصلا دوست ندارم پا تو خونه بذارم . ولی ما خوش بودن تورو می خواهیم . چون همه بچه ها کرج جمع بودند دلمون نیومد تورو ازشون جدا کنیم . فردا که یکشنبه است برمی گردیم دنبالت . خوش باشی عزیز دلم
نویسنده :
مریم محمدی
12:14